زخم پارت ۴
روژ - شدو فکر کنم لیندا و کارل رو میگه!
رومو کردم سمت خفاشه و با چهرا ی فوق عصبی پریدم روش و گلوشون کرفتم و با تمام توانم فشار دادم .
من - اسم پدر مادرمو از کجا میدونی؟ تو کستیشون؟ عوضی حرف بزن! میکشمت حرف بزن !
شدو منو از روژ جدا کرد . شروع کردم به حمله کردن به شدو .
شدو - آروم باش سونیک!
خودمو از پنجره انداختم بیرون و افتادم رو بوته ها تا میتونستم تند دویدم سمت در .
روژ 🤍💜
من - دیوونه شده!
تو برو سمت در پشتی من میرم در جلویی .
رفتم سمت در پشتی . سونیک به سرعت خورد بهم . افتادم . سونیک روی چهار دست و پا راه میرفت و مردمک چشماش خطی شده بود و عین یه گرگ گرسنه نگام میکرد. پرواز کردم و از پشت سر سونیک رو گرفتم و بردمش پیش شدو . تو راه دیگه تکون نخورد . بهش نگاه کردم . بیهوش بود . نفس راحتی کشیدم و به راهم ادامه دادم .
به شدو راجب حالتی که توش بود گفتم . اون گفت که حالت سوپر ولف بوده(حالت سوپر ولف من دراوردیه) و یه نامه از طرف امی به دستش رسیده که ما رو برای شام دعوت کرده بود .
من - حالا سونیک ولف رو چیکار کنیم؟
شدو - مجبوریم با خودمون ببریمش چون اگه بزاریمش یا فرار میکنه یا یه بلایی سر خودش میاره .
شدو یه قلاده از تو وسایلش در آورد و تا وقتی سونیک بیهوش بود اونو گردنش بست .
من - اگه دوباره سوپر ولف بشه چیکار کنیم؟
شدو - این قلاده نمیزاره . یه جور محدود کننده با دوربین و ردیاب .
. بزارید داستانو براتون تعریف کنم .
من یه یه کورانیزل هستم . ما کورانیزل ها معمولا خفاش هستیم یا به ندرت گربه . امی و ناین(تیلز همون ناین هستش و برادر امیه) اسپایدر والن هستن .
امی خیلی موز ماره برای همین از بردن سونیک با خودمون خوشحال نیستم . کورانیزل ها از میلیون ها سال پیش به عنوان دوست به خونآشام ها خدمت میکردن . اونو قدرت اینو داشتن که به هر چیزی که دوست داشته باشن تبدیل بشن مثلا اون پیرزنه من بودم . کورانیزل ها و اسپایدر والن ها برای خدمت به خوناشاما به وجود اومدن . کورانیزل ها قبول کردن ولی اسپایدر والن ها میخواستن راه خودشونو برن برای همین جدا شدن و سرزمین کوراکین رو گرفتن و با قدرتشون اون آداما ی بیگناه رو تبدیل به اسپایدروالن کردن . دارم چیمیگم من هم یه بچه ی ۲۰ ساله رو برای یه خونآشام آوردم !. سونیک بیدار شد . شدو یه اسپری تو صورت سونیک زد و سونیک شروع کرو به سرفه کردن .بعد یکم آروم شد و دیگه نخواست به ما حمله کنه . شدو رفت سمت سونیک دستشو سمت سونیک دراز کرد ولی سونیک دست شدو رو پس رد .
شدو - که ینطور، به امی نزدیک نشو .
💙سونیک
اونطوری که روژ میگفت شام فردا شبه .
ساعت ۳ شبه و من نمیتونم بخوابم . پشتم به در اتاق بود که در باز شد و یکی اومد داخل کنارم رو تخت نشست و رو کمرم دست کشید .
رومو کردم سمت خفاشه و با چهرا ی فوق عصبی پریدم روش و گلوشون کرفتم و با تمام توانم فشار دادم .
من - اسم پدر مادرمو از کجا میدونی؟ تو کستیشون؟ عوضی حرف بزن! میکشمت حرف بزن !
شدو منو از روژ جدا کرد . شروع کردم به حمله کردن به شدو .
شدو - آروم باش سونیک!
خودمو از پنجره انداختم بیرون و افتادم رو بوته ها تا میتونستم تند دویدم سمت در .
روژ 🤍💜
من - دیوونه شده!
تو برو سمت در پشتی من میرم در جلویی .
رفتم سمت در پشتی . سونیک به سرعت خورد بهم . افتادم . سونیک روی چهار دست و پا راه میرفت و مردمک چشماش خطی شده بود و عین یه گرگ گرسنه نگام میکرد. پرواز کردم و از پشت سر سونیک رو گرفتم و بردمش پیش شدو . تو راه دیگه تکون نخورد . بهش نگاه کردم . بیهوش بود . نفس راحتی کشیدم و به راهم ادامه دادم .
به شدو راجب حالتی که توش بود گفتم . اون گفت که حالت سوپر ولف بوده(حالت سوپر ولف من دراوردیه) و یه نامه از طرف امی به دستش رسیده که ما رو برای شام دعوت کرده بود .
من - حالا سونیک ولف رو چیکار کنیم؟
شدو - مجبوریم با خودمون ببریمش چون اگه بزاریمش یا فرار میکنه یا یه بلایی سر خودش میاره .
شدو یه قلاده از تو وسایلش در آورد و تا وقتی سونیک بیهوش بود اونو گردنش بست .
من - اگه دوباره سوپر ولف بشه چیکار کنیم؟
شدو - این قلاده نمیزاره . یه جور محدود کننده با دوربین و ردیاب .
. بزارید داستانو براتون تعریف کنم .
من یه یه کورانیزل هستم . ما کورانیزل ها معمولا خفاش هستیم یا به ندرت گربه . امی و ناین(تیلز همون ناین هستش و برادر امیه) اسپایدر والن هستن .
امی خیلی موز ماره برای همین از بردن سونیک با خودمون خوشحال نیستم . کورانیزل ها از میلیون ها سال پیش به عنوان دوست به خونآشام ها خدمت میکردن . اونو قدرت اینو داشتن که به هر چیزی که دوست داشته باشن تبدیل بشن مثلا اون پیرزنه من بودم . کورانیزل ها و اسپایدر والن ها برای خدمت به خوناشاما به وجود اومدن . کورانیزل ها قبول کردن ولی اسپایدر والن ها میخواستن راه خودشونو برن برای همین جدا شدن و سرزمین کوراکین رو گرفتن و با قدرتشون اون آداما ی بیگناه رو تبدیل به اسپایدروالن کردن . دارم چیمیگم من هم یه بچه ی ۲۰ ساله رو برای یه خونآشام آوردم !. سونیک بیدار شد . شدو یه اسپری تو صورت سونیک زد و سونیک شروع کرو به سرفه کردن .بعد یکم آروم شد و دیگه نخواست به ما حمله کنه . شدو رفت سمت سونیک دستشو سمت سونیک دراز کرد ولی سونیک دست شدو رو پس رد .
شدو - که ینطور، به امی نزدیک نشو .
💙سونیک
اونطوری که روژ میگفت شام فردا شبه .
ساعت ۳ شبه و من نمیتونم بخوابم . پشتم به در اتاق بود که در باز شد و یکی اومد داخل کنارم رو تخت نشست و رو کمرم دست کشید .
- ۸۲۴
- ۰۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط